وبلاگ صدیقه آخوندی

گاهنوشته های یک مهندس صنایع

وبلاگ صدیقه آخوندی

گاهنوشته های یک مهندس صنایع

سلام خوش آمدید

وااای از یتیم سه ساله😢💔

يكشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۹، ۰۶:۰۵ ب.ظ

                    

واای از یتیمی...
آخر مگر یک کودک سه ساله چقدر تاب و تحمل دارد که برایش سر بریده بیاورند آن هم سر کسی که تنها دیدن یک جراحت بر بدنش کافی بود تا او را از پای درآورد اصلا شنیدن این جمله که یتیم شده ای کوه را متلاشی میکند چه رسد به نازدانه ی سه ساله حسین که بابا برایش همه چیز بود...

مگر کودک سه ساله چه گناهی کرده بود که باید در این سن کم از نوازش ها، محبت ها، دلگرمی ها، حمایت ها و آغوش پدر  محروم شود 

اصلا پدر و برادرش را از او گرفتید 
دیگر چرا بر صورت لطیف و نازکش سیلی زدید؟! مگر دختر بچه سه ساله جز گریه در فراغ پدر کاری کرده بود ؟!
حالا پدرش را شهید کردید خاندانش را به اسارت بردید سیلی بر صورتش زدید دیگر چرا گوشواره از گوشش کشیدید؟! بگذارید تنها یادگاری از روز های شیرینی که پدر داشت و کسی جرات نمی کرد چپ نگاهش بکند  برایش بماند...
اصلا مگر رقیه عزیز دوردانه حسین نبود؟!مگر حسین پسرکوچک زهرا نبود؟!مگر زهرا پاره تن پیامبر نبود ؟!
پس با چه جراتی به پاره های تن دردانه پیامبر بی حرمتی کردند و شهید و اسیرشان کردند؟!
دیگر این دنیا بدون پدر برای رقیه دنیا نمیشود،دیگر فراغ پدر به رقیه امان نمیدهد،دیگر رقیه دلیلی برای صبر و تحمل نمیبیند، دیگر رقیه بی تابی نمی کند،دیگر صدای گریه و شیون نازدانه ی حسین نمی‌آید.
واای از دل زینب 
امان از دل زینب
لعنت الله علی القوم الظالمین

  • صدیقه آخوندی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی