وبلاگ صدیقه آخوندی

گاهنوشته های یک مهندس صنایع

وبلاگ صدیقه آخوندی

گاهنوشته های یک مهندس صنایع

سلام خوش آمدید

به نام خدای غریب ها
دارم به روز هایی فکر میکنم که مامون عباسی به بهانه ی ولیعهدی، اقایمان ثامن الحجج را با زور از شهر اجدادشان که حضرت محمد در ان به خاک سپرده شده بودند و خود عمری در آن زندگی کرده بودند به خراسان اورد و در غربت و تنهایی ایشان را با انگور زهر آلود به شهادت رساندند. 
اصلا کدام انگور بود که چنین گستاخانه زهر را پذیرفت و خودش را بین دندان های همچون مروارید شما جا داد و به آلوده بودنش اقرار نکرد ؟!!
آخر نامردیست که تو را مهمان کنند و در حالی که غریبی و دلی بسیار رئوف داری از تو با انگور زهرآلود پذیرایی کنند !!
آه از دمی که جگرت آتش گرفت و پاره پاره شد...وای بر مامون و غریب نوازی و مهمان نوازی اش...بشکند دستش با پذیرایی اش..

عبا را بر سر کشیدی و در کوچه های توس، آخرین گام هایت را با سکوتی که آتش به دل کوچه ها و زمین توس میزد خود را به خانه رساندی و به دیدار رسول خدا و اجداد پاکتان شتافتی...

بیشتر که می اندیشم می بینم اگر شما به خراسان نیامده بودید ما باید چه میکردیم اصلا ایران بی رضا مگر معنی میدهد ؟!
نمیدانم زمین توس به خدا چه گفت که خدا چنین گوهری را در دلش پنهان کرد (وگرنه مدینه کجا و خراسان کجا!!)
که در خراسان اگر رضایی نبود، غریبان و خسته دلان به کجا پناه میبردند مگر جایی غیر از آغوش رضا میشود آرام گرفت (یا کجا آرام بخش تر از  صحن رضا برای غریب است؟!)
در این مدت که از تو دور مانده ام آهوی دلم با چشمانی پر از اشک ،دلی پر از حسرت و بغضی که در گلویش مانده ،منتظر است که صامنش شوید و با نگاه کریمانه تان بخریدش. ..
ضامن آهو جان ، فکری برایمان بردار، روی دست زمین و زمان مانده ایم جز خودت خریداری نداریم...

تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد   حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

  • صدیقه آخوندی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی